- پست شده در - شنبه, ۸ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۲۰ ب.ظ
- ۲۵۳ : views
- ۷ : Comments
- : Categories
700امین روز
+باز برای کافه شکر خریدم.
+امتحان های پایان ترم رو دادم و اینگونه شد که ترم اول دانشگاه نیز به پایان رسیـد.چیزی که نمیخواستم هیچوقت تجربش کنم اما جدیدا نمیدونم اسمش رو اجبار بذارم یا نیمچه علاقه،درنهایت راحت تر میتونم تحمل کنم!یکی بهم گفت جوری از این فرصت استفاده کن که به دردِ تــو بخوره،جوری که هیچکس مثل تــو ازش استفاده نمیکنه.و این کمی نظرمو تغییر داد...
+تلخ-سرد رو تونستم تبدیل کنم به تلخ-گرم.دچار آشفتگی ذهنی شده بودم و هنوز کمی.کاملا میتونم این پراکندگی افکار و اهدافمو حس کنم و سریعا دربارش اقدام کردم وباز قراره پیش اون مشاور خوبی برم که چند روز پیش راهنماییم کرد که احساساتم و سردرگمی هام به خاطر مسیر اشتباه نیست.-با اینکه خودم میدونستم،ولی باعث شد نفس راحت تری بکشم.
+چه قدر الان که به آخرای 18 نزدیک میشم همه چیز واسم گنگه.یکم نامفهومه!و عاجز از توضیح این حسم که فکر میکنم هر چیزی که تا قبل از این بوده،دیگه کافـی نیست.نه برای منه الان!
+روزالده اثر هرمان هسـه رو تموم کردم.قصد اسپویل ندارم.اما عجیب در این برهه احساس خوبی بهم داد.حسی مثل اینکه:به موقع دارم میخونمت!شاید نقاش داستانو نه کاملا،اما میتونستم احساساتشو لمس کنم.چون الان در اون شرایطم؟
+برنامه دارم برای اسفند،دزیـره ـیِ آنه ماری سلینکو رو شروع کنم..توی آخرین پست اینستاگرامم یه چیزایی نوشتم!و خوشحالم که فقط خودم معنیشو میفهمیدم.ناپلئـون مَــن!
+700 روزه شد وبم!نمیدونم چرا،ولی به نظرم روز جذابی اومد.:)