- پست شده در - پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۴۰ ق.ظ
- ۲۴۱ : views
- ۴ : Comments
- : Categories
برتریِ منفـیِ زندگیم:احساسات بد،پـدر و مادر بد،اقوام بد،مدرسه بد،دوستان بد،اطلاعات بد
بار منفی عنوانم زیــــــاد بود نه؟؟؟اگر مینوشتم خانواده خوب،دوست خوب،مدرسه خوب،کم تر توجهت جلب میشد؟تا اومدی روی لینک بزنی و پستو ببینی،چند تا خاطره بد تو ذهنت پلی شد؟فکر کردین میخوام کلی شکایت و دعوا کنم؟یا که از تجربیات بدم بگم؟
اومدم مرکز تهدید مغزت رو بیشتر بهت بشناسونم.
آمیـگدالا؛که به عنوان مرکز تهدید شناخته میشه،نقش خیلی مهمیو به عهده داره.قسمتی از مغز که میتونه بدونه،بدون اینکه خودمون بدونیم!
مغز ما اکثرا تهدید هارو نسبت به فرصت ها برتری میده.و البته باید هم اینطوری باشه.مغز حتی به تهدید های نمادین(و کاااملا نمادین) هم سریع واکنش نشون میده.
کلمه های عنوان:خانواده بد،دوست بد،احساسات بد،مدرسه بد و هر چیزی مثل اینا سریع تر از کلمه های:خانواده خوب،دوست خوب،احساسات خوب،مدرسه خوب و ... توجه رو جلب میکنند.همشون بار احســـاسی دارن،اما یاداوری یک رویداد بد،در سیستم مغز ما به عنوان تهدید در نظر گرفته میشه و تو زودتر روی اسم پست کلیک میکنی تا بفهمی چه اتفاقی افتاده.قضیه از ایـــن قراره.
ممکنه رسما تهدیدی وجود نداشته باشه،اما یــادآوری یک رویــداد بَــد به عنوان تهدید حساب میشه.
جنبه منفــی،جنبه مثبــت رو به شیـــوه های مختلف تحت تاثیر قرار میده و به سایه میبره و بیزاری از بــاخـــــت هم یکی از هزاران جلوه برتریِ جنبـه منفی هست.
مثل اینکه عاشق هوای بارونی هستی،اما سر یه اتفاق ازش متنفر میشی.درباره ادم ها هم همینطوره.یکی رو دوست داریم اما ازش میرنجیم،سراغ یکی دیگه میریم،حس خوشی دوباره در ما به وجود میاد اما با بروز مجدد اون اتفاق بد به طور مجدد دنبال سرپناه بهتری میریم.
حتی خودِ ما تمایل داره از خوده توصیفیِ بدش اجتناب کنه و در جهت خوب ها باشه.(پس اگه یه نفر نمیتونه اشتباهات و بدی هاشو بپذیره اذیــتش نکنین!اون فقط گناه داره!😂😂.اما این موضوع درباره خودمون هم صادقه!پس باید دقت کنیم👌)
شخصا به خودم میگفتم:نه سال برای یه دوستیِ صمیمی وقت گذاشتم،اما توی یک ماه تموم شد!وات د هل!!!چرااااااا؟؟؟؟
خب جواب مشخصه.با همین توضیحات میشه گفت که موفقیت بلند مدت توی رابطه به اجتنــاب و دوری از منــفی ها بستگی داره تا تاکید بر جنبه های مثبت.
*تخمینش چیزی حدودِ پنج به یک هست.یعنی رفتارِ متقابلِ خوب،از رفتار متقابل بد حداقل یا دست کم باید پنج به یک بیشتر باشه.
(اگه یه روز دلت خواست امار و احتمال بخونی:حداقل یعنی؛نسبت 5 به یک پایه حساب میشه و باید این عدد پنج خیلی بیشتر بشه.و به موازاتش رفتار بد کم تر شه.چون فضای نمونه ای تعریف نشده ما میتونیم بگیم دامنه این کسر بینهایته.یعنی کسر رو پنج دوم نکنش دوست عزیــز😜😂)
پس وقتی با دوست پــسر یا دوست دخترتون کات میکنین و رابطه های عاشقانتون با احمقانه ترین و بچگانه ترین شیوه به پایان میرسن،دوستی هاتون بعد از سال های زیادی سر یه اتفاق کوچیک تموم میشن و غریبه میشید برای هم.اینکه دوست ندارید کلمه خیانت رو و نمیخواید کسی که بهش خیانت میشه شما باشید، اینکه اسایش و چیز هایی که دوستشون دارین ممکنه آنــی تغییر کنن و باعث نفرت شدیدتون بشن.یا اینقدر بدتون میاد توی یه درگیری لفظی با دخترا و پسرای فامیل شما بازنده باشید و اصلا خوشتون نمیاد باخت رو تجربه کنین....
همش و همش و همش ساز و کار مغز ماست.
فقط کافیه در اکثر مواقع سخت نگیریم و راهکارمون سرزنش کردن خودمون و بقیه نباشه.در واقع نیازه حواسمون باشه ک چ اتفاقی توی رابطه هامون یا علاقه هامون و اتفاقات پیرامونمون میافته.
واینو در نظر بگیریم که:
بیزاریِ حاصل از شکست در راه رسیدن به هدف،بسیار قوی تر از میل رسیدن به آن است.
حالا دیگه تو سر خودتون نزنین ک فلان شده و فلان اتفاق افتاده و فلان اسکلِ چهار درصدی باهام چیکار کرده.مکانیسم رو که درک کنی،فکر نمیکنم حرفی بمونه.درنهایت باید یه مرحله حرفـه ای تر رفتار کنیم،حرفــه ای تر فکر کنیم و تصمیم بگیریم!!!!نـــه؟؟؟؟
منابع:مقاله های :جان گاتمن-میشل کاباک-پل رازین و کتاب تفکر سریع و کند(از دانیل کانمن)