درباره مدیر کافه ارتباط با مدیر دنج ترین میز کافه Follow BTANIS CAFE مشتری‌های VIP
BTANIS CAFÉ
BTANIS CAFÉ
somewhere between the consciousness and the unconsciousness
Barana
Barana
  • پست شده در - جمعه, ۱۱ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۴۶ ق.ظ
  • ۳۷۴ : views
  • ۳۱ : Comments
  • : Categories

کنکور نشان لیاقت شما برای ادامه زندگیست-چرت و پرته!-

ماشالله چه قدر همه تو بیان انسان های فهمیده ای هستیم .اینقدر عاشقتونم که با کنکور اینقدر عاقلانه برخورد میکنید!واقعا عااالیه!

باور کنید شوخی نمیکنم.ممنون که به هم روحیه میدین.ممنون که از فضای سمی کنکور حرفای خوب درمیارید.اما یه چیزی کمبودش حس شد.

کتگوری تحصیل اشتباهی رو خوندید؟اگر نه لطفا یه دور بخونیدش.

مشکلی نیست اگه بخواید درس خوندن رو ادامه ندید.اگه میخواید کنکور ندید یا واقعا حس میکنید با این درس ها روحتون اروم نمیشه،شما به درد نخور نیستید.شما فقط باید مسیر خودتونو در جایی خارج از نظام آموزشی پیدا کنید.

 

اینجانب نمیخواد اقتصاددان شه،ولی اقتصادو دوست داره

اینجانب نمیخواد مدرک ام بی ای کسب و کار بگیره،ولی کارافرینی رو دوست داره

اینجانب نمیخواد مهندس شه،ولی عاشق صنایع زیرساختیه

من بارانا ام و روش خودم رو برای ادامه دادن میسازم.بدون کنکور!بدون دانشگاه!بدون چیزی که،اسمشو میزارن علم.

راه متفاوت شما،دلیل بر فقدان لیاقتتون نیست.شما فقط نیاز دارید راه حل های جدیدی رو پیدا کنید و به جاش فکر کنید.کاری که انسان های کمی در دنیا حاضر به انجامش هستن.

همین!

موفق باشید.

Notes ۳۱
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana

این کمر در حال خم شدن زیر بار امتحانات است😂

شوخی کردم.نیست!این فقط یه غر ساده بود. یکم امتحانام زیادن..میدونین؟!حالا فیزیک و شیمی که خیلی بیرحمی کردن.خیلی از درس های عمومیم هم همینطور.اما-خدا خیرش دهد-حسابان و آمارواحتمال و هندسه همشو از ترم دوم گرفت.ماچ ب لپش😂یازدهم چه قد حجم درساش زیاد بود و من حس نکرده بودم.-__-

همشو تقلب کردیم.یعنی جمع میشیم چند نفری یه جا و امتحان میدیم.اینقدر از بقیه کمک میگرفتیم که اخر امتحان دایی دوستمو توی گروه تگ میکنیم و بابت کمکش تشکر میکنیم😌خیلی خوش میگذره.هنوز چهار تا امتحان دیگه دارم.از ۲۷اردیبهشت تا الان هر چییییی امتحان میدم تموم نمیشن! اخریش هندسه میباشد.😎😐(فکر حفظ کردنِ دوباره قضیه سینوسا و کسینوسا باعث میشه از الان رو ی برگه همشو بنویسم که دم دست باشن) هنوز تا ۲۵ام خرداد تشریف ندارم و محضِ شو هم که شده سرم توی کتابه.

۱۵خرداد شد و هدف هامو از نو وارسی کردم ک کدوما اچیو شدن و کدوما نه.کلییییییی تنبیه جذاب باید واسه خودم در نظر بگیرم.چون ب چند تا مهماش نرسیدم.میخوام موهامو بکنم.(پیشنهاد ندارین؟؟؟)

دارن بهم میگن کلاس کنکور ثبت نام کنم.چون ب نظرشون.. (حرفای تکراری).قطعا بمیرمم همچین مصیبت عظمایی رو نمیخوااااام تحمل کنمممم.اوج بدبختی واسم اونجاست که بخوام تو یه رشته دانشگاهی تحصیل کنم.اون موقع یا میزنم تو کار قاچاق موادمخدر یا قاچاق انسان،بلکه بهم خوش بگذره.چون هیچ گزینه ی دانشگاهی،مطلقا،تواناییِ ارضایِ روحیاتِ منو نداره.تصمیم دارم تونستنمو جای دیگه ای خرج کنم.اون هم نَقققد!!!
فعلا که دور،دور اوناست.اما وقتی تصورشون میکنم که تا چند ماه اینده چجوری جلوی نمایش اقتدارم قراره سکوت کنن پر از انرژی میشم.از خونه پرتمم کنن بیرون مهم نیست!اصلا مهم نیست!من واسه اونم اماده ام😉

ببخشید که سر نمیزنم به وباتون.دلم واستون تنگ شده اما واقعا انرژی برام نمیذارن درسا. قول میدم بیام و اندازه تک تک روزایی ک نبودم سرتونو با پرحرفی درد بیارم.البته اگر مشتاق باشید.نباشید هم مهم نیست.من کارمو انجام میدم😋
یادتون باشه دوستتون دارم و
ساز دل تک تکتون کوک💙💜

Notes ۱۱
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۸:۵۵ ب.ظ
  • ۱۶۳ : views
  • ۱۶ : Comments
  • : Categories

با مدرسه؟بی مدرسه؟

هنوز فکر میکنی با اموزش سنتی به چیزی که میخوای میرسی؟؟

بعضی ها مسیر صحیحشون تا ۸۰-۹۰درصد آموزش سنتیه.اونا واقعا میتونن با این الگو در نهایت رضایت کنار بیان و درش رشد کنن.
البته رشد احساسی اتفاق نمی افته و مسئولیت اونو شخصا باید به عهده خودشون در بیرون از مدرسه و دانشگاه بزارن.

سیستم اموزشی،کارمند های خوبی میسازه و به ادم ها قیمت میده.این قیمت از احساسات،ترس و طمع ریشه میگیره.
و الگوی مخربی رو میسازه که میشه گفت ۹۰% ادم های دنیا درگیرشن:


((الگوی برخاستن،سر کار رفتن،پرداختن صورت حساب ها،برخاستن،سرکار رفتن،پرداخت صورت حساب ها و دوباره به همین ترتیب...))

+چند نفرو توی زندگیت دیدی که اینجورین؟زیـــاد!نـه؟
 


علت اصلی فقر و مشکلات،ترس و جهل است،نه اقتصاد یا دولت.ترس و جهالت افراد را در دام نگه میدارد.شغل،تنها راه حلی کوتاه مدت برای مشکلی بلند مدت است                                                    
  رابرت کیوساکی


خب حالا اونایی که واقعا مسیر درستشون رو با اموزش سنتی میبینن:
اینو باید یادمون باشه که تئوری خوندن دقیقا به درد نمیخوره!
مدیر هایِ زیادی ام بی ای از دانشکده کسب و کار هاروارد دارن،اما همشون اکثرا کارمند کسایین که حتی تحصیلات دانشگاهی ندارن!
پس یادگرفتن چیزایی که توی دنشگاه یاد داده نمیشه رو لطفا فراموش نکنید!
تا که درگیر اون چرخه لعنتی نشید.

کسایی که ساز مخالف میزنن:
(سلام،خوشبختم!)درباره مسیر و هدف حرف زدیم نه؟
اینکه چطور بتونیم نبوغ خودمون رو پیدا کنیم،راه حل اول تغییر محیطه.
خونه،دانشگاه،مدرسه و اغلب جاهایی که در اون ها حضور داشتیم فضای مناسبی برای شکوفا شدن  استعداد و نبوغ نیستن!
کافیه تلاش کنی که محیط مناسب خودت رو پیدا کنی.

فکر کردین چرا یه دانش اموز به اصطلاح کودن،در عرصه فوتبال اینشکلی میدرخشه؟
خیلی از موسیقیدان ها وقتی خودشونو پیدا کردن که گیتار و درام دستشون گرفتن.
اما!
نابغه بودن آسون نیست.

چرا که کم تر کسی پیدا میشه که زندگی خودش وقف چیزی کنه که هست و در حین مسیر لذت ببره

چه کاری میتونیم انجام بدیم؟
خوشبختانه مشکلات زیادی هست که هر کسی میتونه حلش کنه.

  • اعتماد کن!و دنبالش بگرد.قول میدم اگه دست از تلاش برای پیدا کردنش برنداری،پیداش میکنی.
  • بعد باید اموزش دیدن توی اون زمینه رو شروع کنی.

 تمام مردم شیفته یادگیری نیستند.بیشتر امیدوارند که همه چیز     همان طور که هست باقی بماند و فردایشان شبیه به  امروز باشد.

  ان ها میخواهند روزها،هفته ها و سال ها در پی هم بیایند و بروند  و  تغییری نکنند.
 

فردای ما چی..؟قراره مثل دیروز باشه؟
این به عهده خودمونه.
 

Notes ۱۶
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۸:۴۵ ب.ظ
  • ۱۱۴ : views
  • ۰ : Comments
  • : Categories

درس خوندن،دانشگاه رفتن و پیدا کردن شغل،تاریخ انقضاش گذشتــه!

با ادامه در خدمتم😍

واقعیت احساساتِ ما پشتِ درس خوندن چیه؟
برای اکثریت و خود من چیزیه به نام ترس!ترسِ این با ترس از ارتفاع یکم متفاوته.توی قسمت قبل گفتم که رویکردِ این سیستم ایجاد ترس در ما از اشتباه کردنه.
-اونا به ما یاد میدن ریسک نکنیم.
درحالی که اصلش اینه:یاد بگیر چجوری ریسک رو مدیریت کنی.

-اون ها همیشه یاد میدن در حالت احتیاط به سر ببریم.
اما حقیقت اینه: به زندگی اجازه میدیم مارو به اطراف هل بده و تحت سلطه خودش بگیره

در نتیجه:


ترس از باختن،بسیار بزرگتر از هیجان برنده شدن میشه برامون.


و اون موقع هی درس میخونیم،درس میخونیم و اونایی هم که نمیخونن فکر میکنن تنها راه درست خوندنِ که منتها انجامش نمیدن.و بدین گونه میلیون ها استعداد خاک میخوره..!
باکمینستر فولر میگه:


هر کودکی یک نابغه به دنیا می آید،اما به سرعت به وسیله عوامل انسانی و محیطی پیرامون خود نبوغش از بین میرود.

راه چاره چیــه؟  تغییر محیط  

 


-چرا خانوادمون اینقدر اصرار دارن درس بخونیم و شغل پیدا کنیم؟
سیر تکامل ثروت در طول چهار عصر بشریت جواب مارو میده.

عصر شکارچی:فقط یک طبقه اجتماعی وجود داشت.
عصر کشاورزی:جامعه های دوطبقه به وجود اومدن.کسانی که صاحب زمین بودند و اون دسته که زمین نداشتن.
عصر صنعت:جامعه سه طبقه:ثروتمندها-متوسط-فقیر ها.
حرص و طمع افزایش پیدا کرد وچند نفر از بارون های سابق دانشگاه و مدرسه و کالج های معتبری تاسیس کردن.استنفورد،دوک،هاروارد و..!تا اینکه اقای راکفلر توی امریکا  دانشگاه شیکاگو و هیئت مدیره آموزش و پرورش رو پایه گذاری کرد.با فرمول:مدرسه برو،یادبگیر،کار کن،صورتحسابتو پرداخت کن،پس انداز کن.و متاسفانه تفکرات والدین ما هنوز حول این محور میچرخه.
عصر اطلاعات:این عصر سبب رشد دوباره ثروت شد.اسم های مطرح و اشنایی هستن مثل: جابز-وزنیاک-گیتس-اندرسون-زوکربرگ-دل-ایلان و...
عقیده درس خوندن و پیدا کردن شغلی مطمئن زاده عصر صنعت هست.دیگه توی اون عصر نیستیم!!!!
 عصر اطلاعات به این معناست که همه ما نیاز داریم خودساخته تر شیم،رشد کنیم و مسئولیت زندگی شخصیمون رو به عهده بگیریم و شروع به یادگیری چیز های جدید کنیم.


رسیدن به آزادی و آزادی مالی نه تحصیلات بالایی نیاز داره و نه اینکه پر خطره.
در عوض قیمت آزادی با رویاها،خواسته ها و توانایی غلبه بر نا امیدی هایی اندازه گیری میشه که در طول مسیر پیش میاد.

 



سوال سوم که درباره ادامه دادن توی اموزش سنتی بود رو توی پست بعد جوابشو مینویسم^^

قسمت بعدی:
-پست بالا😆😇

Notes ۰
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۳۰ ب.ظ
  • ۱۷۰ : views
  • ۱۸ : Comments
  • : Categories

چرا درس میخونیم؟آیا لزوما دانشگاه رفتن مسیر زندگی همست؟😶

درود^^حالتون چطوره؟!امیدوارم عالی باشین**
عنوان فکرتونو سمت چی برد؟
اینکه میخوام حتما از نوع درس دادن شکایت کنم یا که بگم درس خوندن یه کار بیخوده و کسی باهاش به جایی نمیرسه..یا بزنم تو سر سیستم اموزشیمون و این حرف ها.
باید بگم خطای پیش داوریتون با شکست مواجه شد و دقیقا از یه موضوع دیگه میخوام حرف بزنم.میخوام یه حقیقتِ پنهان و عمیق رو آشکار نمایم.شاید پست هایی باز هم درادامه هم بنویسم و بستگی داره بخواید بیشتر بدونید یا نه^^(
اما اخرش که مینویسم😐😂)
 


مسیر زندگی(مون) چیه؟
<<وقتی بزرگ شدی میخوای چیکاره بشی؟>>
فکر کنم حداقل هممون یه بار مجبور شدیم به این سوالِ فوقِ مسخره جواب بدیم.نه؟
خیلی ها با این اگاهی بزرگ میشن که میدونن تنها میخوان یه دکتر،وکیل،مهندس،موسیقیدان،بازیکن فوتبال یا هنرپیشه و... بشن.
اما شاید به این فکر کنین:
این ها حرفه هستن،نه لزوما مسیر زندگی!
اینکه چطوری پیداش کنیم...؟متاسفم!راه دقیقی نیست!
اما یه کار مهم رو میتونیم انجام بدیم:


با احساسات و علایق و قلب و استقامتمون صادق باشیم.و درک کنیم حرفه با مسیر و رسالت فرق داره

(صداقت با خودمون واقعا سخت تر از صداقت با دیگرانِ!)

(اینا فقط یه سری توضیح مختصر بودن و فقط برای این بود که به بحث اصلی منتقل شیـم.)



ربط اموزش سنتی به مسیر زندگی چیه؟
اموزش سنتی با هدف برانگیختن احساس ترس از جمله ترس از شکست،ترس از اشتباه کردن،ترس از به دست نیاوردن کار،ترس از عدم قبولی در اینترنس اگزم (برای خودمون کنکور) و... شروع به برنامه ریزیِ ما میکنه.

(ترس هات بودن،نه؟اگر هم فکر میکنی نبودن،ازت میخوام حداقل بیشتر فکر کنی!!!)

ادم ها وارد این سیستم میشن (در هر جای جهان) و از لحاظ ذهنی در رده های بسیار بالا تحصیل میکنن اما اگه از لحاظ احساسی تحصیل نکرده باشن،ترس،اغلب جسمشون رو از انجام کارهایی که باید انجام بدن متوقف میکنه.به همین دلیل اکثر دانش اموزان رده الف (درس خون های بالای ۱۸) توی فلج تحلیلی گیر می افتن.
این فلج تحلیلی به خاطر تنبیه سیستم اموزشی برای اشتباه کردن به وجود می آد.
اگه دقت کنین میفهمین


دانش اموزان رده الف،به گروه الف تعلق دارن چون کم ترین میزان اشتباه رو انجام میدن.
 


مشکلِ همچین روان پریشیِ احساسی اینه که توی دنیای واقعی،

ادمایی که بزرگترین گام هارو برمیدارن و باعث میشن دنیا جای بهتری بشه،افرادی هستن که بیـــــــــشترین اشتباهاتو انجام میدن!
 


اشتباه کردن کار انسان هاست اما دروغ گفتن جرمه.ادیسون میگه:

من ۱۰۱۴بار دچار اشتباه نشدم.من با موفقیت ۱۰۱۴بار دریافتم که چه چیزی کار نمیکند.


به خاطر همین باید در شکست خوردن،به اندازه کافی شکست بخوریم!
 

اما تاحالا کسی بهتون گفته بود سیستم اموزشی کارش اینه که از شکست خوردن بترسیم؟شک دارم گفته باشن و حتی بهش فکر کرده باشین..همونجور که من هیچوقت بهش فکر نکرده بودم!


من همیشه عادت داشتم بهترین و بیشترین کاری که انجام میدم درس خوندن باشه.به شدت درگیر فلج تحلیلی بودم و درک نمیکردم که
مسیر،هدفه.با ۰/۲۵ اشتباه تو امتحان خودمو مجبور به ساعت ها درس خوندن بیشتر میکردم..و باید بگم هیچ سالی معدلم کم تر از ۲۰ نمیشد حتی اگه خودمو باید میکشتم، این کارو انجام میدادم!تا اون ۲۰لعنتیو ببینم.روان پریش بودم نه؟شاید هنوزم هستم،اما کمتر!


 

 


مسیر، هدف است.


سه تا کلمه،اما عمیق!
پیدا کردن مسیرِ زندگی،هدف زندگی میتونه باشه.نمیشه گفت مسیر دقیقا چیه،اما صد در صد میتونم بگم،مسیر،حرفه ما و درامدمون و عنوانمون و موفقیت ها و شکست هامون نیست!!!واقعااا نیست!
در مسیرِ جواب دادن به این سوال، که برای انجام چه کاری خلق شدیم و چه چیزی باید به جهان هدیه بدیم،هدف هارو پیدا میکنیم..در مسیرِ جواب دادن!

 

چراا؟؟چون که هر کدوم حتی درصورت ۹۹/۹۹درصد مثل هم بودن،۰/۰۱ درصد تفاوت داریم.و تفاوتِ ما،مسیرِ جدیدِ ساخته شده توسط خودمون رو میسازه.
 

  • اگر مثل من حس میکنی هیچ کدوم از این رشته ها چیزی نیستن که دلت میخواد،راضیت نمیکنن،کافی نیستن،یا مدرسه و درس خوندن به نظرت یه جاش مشکل داره،منتظر حرف های بعدیم باش😍
  • اگر هستی و راضی هستی اما یه خلا رو باز احساس میکنی،یه جمله هایی هست که میخوام بگم.💜💙
  • اما اگه فکر میکنی مسیرت حتما با اموزش سنتی محقق میشه،ممکنه واقعا همینطور باشه دوستِ من،برات پیشنهادای جذابی دارم تا بهترین استفاده رو از اموزش سنتی ببری😇


تو پست بعدی میخوام بگم:

  1. واقعیت احساساتِ ما پشتِ درس خوندن چیه(همه فانتزی هام درباره تحصیل و درس اوار شد رو سرم بعد فهمیدنش:/)
  2. چرا خانوادمون اینقدر اصرار دارن ما درس بخونیییم؟؟؟(عصبانیتش فوران کرد😂)
  3. هنوز معتقدی با اموزش سنتی به هدفت میرسی؟مشکلی نیست این راه حل داره!


حالا نظرت درباره این سوالا چیه:
1-چه قدر رضایت داری از وضعیت درس خوندن؟ (کمی و کیفی)
2-تاحالا دانش آموز تنبل خطابت کردن؟یا همونی هستی که معلما عاشقشن؟

3-درجواب اینکه میخوای چیکاره شی،چی گفتی؟حتی اگه فانتزیه!

4-ناخوناتو کوتاه کردییی؟؟؟🤣🤣

+نظر شخصی دارید حتما بگید**