درباره مدیر کافه ارتباط با مدیر دنج ترین میز کافه Follow BTANIS CAFE مشتری‌های VIP
BTANIS CAFÉ

BTANIS CAFÉ

somewhere between the consciousness and the unconsciousness
Barana
Barana
  • پست شده در - سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۳۵ ب.ظ
  • ۱۳۰ : views
  • ۶ : Comments
  • : Categories

طناااز😶

 طناز من دو روز نبودم وبتو بستی؟میدونم امتحانات سخت و زیادن.پس حسابی بخووون!زود برگرد و مواظب خودت بااااش توت فرررنگیم😙😍🍓 

Notes ۶
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۷:۱۵ ب.ظ
  • ۱۷۹ : views
  • ۱۹ : Comments
  • : Categories

اگه شده بمیرم هم میرسم؟نه نه!میخوام زنده بمونم و بهشون برسم👑😇

عا واقعا داشتم ب این فکر میکردم که چی بنویسم و تصمیم ک گرفتم همینجوری بنویسم! (تصمیم بزرگی بود نه؟😂)
یه وقتایی هست که وقتی پای تحقیق هام میشینم هی ب خودم و برگه هام و یادداشت هام نگاه میکنم و میگم یعنی میشه؟!ترس تماما غالب میشه بهم که اگه نشه چی میشه...؟!

 

یکم زیاد نوشتم.اشکالی نداره اگه واقعا حالشو ندارین بخونین..ولی خب،اینو بدونین اگه ی سری تصمیم های جذابی گرفتین (هررر چی هسست!) که شاید مخالف زیاد داره، یا خودتونین و تصمیمتون بقیه پستو بخونین..!


در اداگه پاراگراف اول:
اما با افتخار یکسال گذشته رو به خاطر میارم که حسابی از لحاظ احساسی تحصیل کردم و تصمیم گرفتم این تحصیلو تا اخرین روز عمرم انجام بدم.
به خودم میگم تو یه نفری نمیتونی سیستمِ موجودِ حاکم رو عوض کنی،اما میتونی دانش ایجاد و توانایی ساختن یه سیستم جدید رو به دست بیاری.

بعد دوباره شروع میکنم.به کار روی ایده هام.به کار روی این همه منبعی که دارم برای یاد گیری.واقعا یکم سخته بیشتر روزا  ۵ونیم صبح بیدار شم.اما خب فقط اینجوری میتونم به همه کار ها برسم!شاید مجبورم کم تر از ۷ یا ۶ ساعت تو طول شبانه روز بخوابم،اما این مانع نمیشه که بگم (-خوابم میاددد!!!فقط یکم دیگه).

البته وقتایی انرژیم ته میکشه.خسته میشم حتی فیزیکی!خودمو روی مبل میندازم و سرمو با نگاه کردن به در و دیوارای خونه گرم میکنم.ولی بعد از چند روز استراحت میگم دوباره وقتشه.بزن بریم یاد بگیریم.

واقعا نمیدونم چیزی که میخوام تماما، شدنیه یا نه...اما یه روزی یه بزرگی گفت:بزرگترین ریسک اینه که ریسک نکنی.به خاطر همین همه تلاشم رو باید انجام بدم که سال آینده تصمیم نهاییم رو قطعی کنم و ترک تحصیل کنم.باید به قول هایی که به هم هدف هام دادم پایبند باشم.
خانم های وکیل و حسابدار آینده که حسابی روی من حساب باز کردن.و خب مسئولم الان!درقبال قولی که بهشون دادم.

شاید تابستون کشمکش های زیادی داشته باشم.چون پدر میگه دیگه باید تابستون واسه کنکور بخونی.اما خبر نداره دخترش که حسااابی ام روش حساب باز کرده که حداااقل دانشگاه صنعتی اصفهان(دومین دانشگاه تراز اول مهندسی تو ایران) قبول شه،چه نقشه هایی تو سرشه.
تصمیم ندارم بگم بهشون.چون یه حرف توی مغزم تکرار میشه:
داری هدفاتو برای بقیه تعریف میکنی؟تبریک میگم تو یه احمقی!

 نمیخوام حماقت کنم.حداقل الان نه.میخوام نتایجم حرف بزنن.برام مهم نیست که چه قدر شکست و موفقیت توی این راه به دست میاد.
میدونم که قراره حرف زیاد بشنوم. نیش و کنایه ها از الان اماده ان.اما اونا نمیفهمن!
که من مسیریو پیدا کردم که بهش میگم مالِ مَن.
و هدفیو دارم،که هیچکس..مطلقا هیچکس توی دنیا اونو نداره. روزی رویا بود.اما الان به چند بخش تقسیم شده.ممکنه فقط بدونم امسال قراره چیکار کنم و تکلیفم هنوز برای ۱۴۰۱معلوم نباشه که دقیقا باید چی بشه.اما فعلا برنامه و فوکس من روی یک سالست. قرار نیست همه چیز از الان تا اخر مشخص باشه.شاید ده تا قدم بعدیو نتونم پیش بینی کنم اما میدونم قدم فردا صبح چیه.و خب این یه مزیته.نه؟

میدونم که روزی خودشون ازم تشکر میکنن که راه خیلی هارو رو ادامه ندادم.اون روز کیه؟یک سال دیگه؟دوسال دیگه؟شاید ۵سال دیگه!
اما میدونم که تک تک این ادما جزو انگیزه هام برای حرکتن.باید ببینن و خووووب تماشا کنن که چیکار میکنم.

اونا هر روزشونو تکرار میکنن..اما من خسته شدم از اینکه بیشتر از ۲۰..۳۰تا منبع بزرگ و معتبر هست که هر هفته و هر ماه باید گزارش هاشونو،پیش بینی هاشونو و کوفت و زهرمار رو ازشون گرفت.بعد مطالعه کرد تا رفتار و سیاست های پولی و مالی غول های جهانو بررسی کرد که قراره برای یه ماه آینده به کدوم سمتِ فااااکی ای بریم؟(این واقعا نهایت بی ادبی بود.ساری!)
واقعا چشمام بعدش میسوزن!من دیگه واقعا نمیخوام هیچکدومو بخونم.به خاطر همین تصمیم گرفتم یه کاری بکنم.
به جای خودنشون...باید مشخص کنم که چی بنویسن!این بهترین گزینست.

Notes ۱۹
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۱:۰۷ ق.ظ
  • ۱۴۰ : views
  • ۱۱ : Comments
  • : Categories

چه حسی بهتر از ثابت کردنِ مجددِ اینکه تاج سرشونیییییییم؟؟؟👑⭐⭐💙

کودوم حس دنیا قشنگ تر از صعوووود از گروه مرگ اونم بعد ۲۰ روووز تلاش بی وقفس؟

کودوم حس قشنگ تر از اینه که باز ثابت کنیم..

ما تاااااااااجِ سَرِ عرباییییم..؟

دلارای عربی؟!چی میگی داداش!ما یه چیز بهتر داریم...بهش میگن رگِ غیرتِ آبی..^^

Notes ۱۱
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۴۹ ق.ظ
  • ۱۴۶ : views
  • ۹ : Comments
  • : Categories

ایم فیلینگ استرسد:|

مای هارت:/...!!!!من چرا اینجوری شدم باز!!!#-#

+خوداگاه:احمق چون میخوای فوتبال ببینی

-من:اوک.بای.ولی چرا اینقدر زیاده؟؟؟

+گوجو...!

(دیوونه شدم رفت )

 

پ.ن(۲:۴۳ بامداد ):اینقد منو حرص ندین!!!اینقد با شهود مسخرتون اینده رو پیش بینی نکنید..اینقدرررر هوادارو مزحکه نکنیییید!تا کی باید چوب اشتباهامونو بخوریم؟

لطفا در حد اسمِ تیمَم بازی کنید.نه در حد خطایِ تایید اعتبار خودتون!

Notes ۹
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۸:۵۵ ب.ظ
  • ۱۶۳ : views
  • ۱۶ : Comments
  • : Categories

با مدرسه؟بی مدرسه؟

هنوز فکر میکنی با اموزش سنتی به چیزی که میخوای میرسی؟؟

بعضی ها مسیر صحیحشون تا ۸۰-۹۰درصد آموزش سنتیه.اونا واقعا میتونن با این الگو در نهایت رضایت کنار بیان و درش رشد کنن.
البته رشد احساسی اتفاق نمی افته و مسئولیت اونو شخصا باید به عهده خودشون در بیرون از مدرسه و دانشگاه بزارن.

سیستم اموزشی،کارمند های خوبی میسازه و به ادم ها قیمت میده.این قیمت از احساسات،ترس و طمع ریشه میگیره.
و الگوی مخربی رو میسازه که میشه گفت ۹۰% ادم های دنیا درگیرشن:


((الگوی برخاستن،سر کار رفتن،پرداختن صورت حساب ها،برخاستن،سرکار رفتن،پرداخت صورت حساب ها و دوباره به همین ترتیب...))

+چند نفرو توی زندگیت دیدی که اینجورین؟زیـــاد!نـه؟
 


علت اصلی فقر و مشکلات،ترس و جهل است،نه اقتصاد یا دولت.ترس و جهالت افراد را در دام نگه میدارد.شغل،تنها راه حلی کوتاه مدت برای مشکلی بلند مدت است                                                    
  رابرت کیوساکی


خب حالا اونایی که واقعا مسیر درستشون رو با اموزش سنتی میبینن:
اینو باید یادمون باشه که تئوری خوندن دقیقا به درد نمیخوره!
مدیر هایِ زیادی ام بی ای از دانشکده کسب و کار هاروارد دارن،اما همشون اکثرا کارمند کسایین که حتی تحصیلات دانشگاهی ندارن!
پس یادگرفتن چیزایی که توی دنشگاه یاد داده نمیشه رو لطفا فراموش نکنید!
تا که درگیر اون چرخه لعنتی نشید.

کسایی که ساز مخالف میزنن:
(سلام،خوشبختم!)درباره مسیر و هدف حرف زدیم نه؟
اینکه چطور بتونیم نبوغ خودمون رو پیدا کنیم،راه حل اول تغییر محیطه.
خونه،دانشگاه،مدرسه و اغلب جاهایی که در اون ها حضور داشتیم فضای مناسبی برای شکوفا شدن  استعداد و نبوغ نیستن!
کافیه تلاش کنی که محیط مناسب خودت رو پیدا کنی.

فکر کردین چرا یه دانش اموز به اصطلاح کودن،در عرصه فوتبال اینشکلی میدرخشه؟
خیلی از موسیقیدان ها وقتی خودشونو پیدا کردن که گیتار و درام دستشون گرفتن.
اما!
نابغه بودن آسون نیست.

چرا که کم تر کسی پیدا میشه که زندگی خودش وقف چیزی کنه که هست و در حین مسیر لذت ببره

چه کاری میتونیم انجام بدیم؟
خوشبختانه مشکلات زیادی هست که هر کسی میتونه حلش کنه.

  • اعتماد کن!و دنبالش بگرد.قول میدم اگه دست از تلاش برای پیدا کردنش برنداری،پیداش میکنی.
  • بعد باید اموزش دیدن توی اون زمینه رو شروع کنی.

 تمام مردم شیفته یادگیری نیستند.بیشتر امیدوارند که همه چیز     همان طور که هست باقی بماند و فردایشان شبیه به  امروز باشد.

  ان ها میخواهند روزها،هفته ها و سال ها در پی هم بیایند و بروند  و  تغییری نکنند.
 

فردای ما چی..؟قراره مثل دیروز باشه؟
این به عهده خودمونه.
 

Notes ۱۶
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۸:۴۵ ب.ظ
  • ۱۱۴ : views
  • ۰ : Comments
  • : Categories

درس خوندن،دانشگاه رفتن و پیدا کردن شغل،تاریخ انقضاش گذشتــه!

با ادامه در خدمتم😍

واقعیت احساساتِ ما پشتِ درس خوندن چیه؟
برای اکثریت و خود من چیزیه به نام ترس!ترسِ این با ترس از ارتفاع یکم متفاوته.توی قسمت قبل گفتم که رویکردِ این سیستم ایجاد ترس در ما از اشتباه کردنه.
-اونا به ما یاد میدن ریسک نکنیم.
درحالی که اصلش اینه:یاد بگیر چجوری ریسک رو مدیریت کنی.

-اون ها همیشه یاد میدن در حالت احتیاط به سر ببریم.
اما حقیقت اینه: به زندگی اجازه میدیم مارو به اطراف هل بده و تحت سلطه خودش بگیره

در نتیجه:


ترس از باختن،بسیار بزرگتر از هیجان برنده شدن میشه برامون.


و اون موقع هی درس میخونیم،درس میخونیم و اونایی هم که نمیخونن فکر میکنن تنها راه درست خوندنِ که منتها انجامش نمیدن.و بدین گونه میلیون ها استعداد خاک میخوره..!
باکمینستر فولر میگه:


هر کودکی یک نابغه به دنیا می آید،اما به سرعت به وسیله عوامل انسانی و محیطی پیرامون خود نبوغش از بین میرود.

راه چاره چیــه؟  تغییر محیط  

 


-چرا خانوادمون اینقدر اصرار دارن درس بخونیم و شغل پیدا کنیم؟
سیر تکامل ثروت در طول چهار عصر بشریت جواب مارو میده.

عصر شکارچی:فقط یک طبقه اجتماعی وجود داشت.
عصر کشاورزی:جامعه های دوطبقه به وجود اومدن.کسانی که صاحب زمین بودند و اون دسته که زمین نداشتن.
عصر صنعت:جامعه سه طبقه:ثروتمندها-متوسط-فقیر ها.
حرص و طمع افزایش پیدا کرد وچند نفر از بارون های سابق دانشگاه و مدرسه و کالج های معتبری تاسیس کردن.استنفورد،دوک،هاروارد و..!تا اینکه اقای راکفلر توی امریکا  دانشگاه شیکاگو و هیئت مدیره آموزش و پرورش رو پایه گذاری کرد.با فرمول:مدرسه برو،یادبگیر،کار کن،صورتحسابتو پرداخت کن،پس انداز کن.و متاسفانه تفکرات والدین ما هنوز حول این محور میچرخه.
عصر اطلاعات:این عصر سبب رشد دوباره ثروت شد.اسم های مطرح و اشنایی هستن مثل: جابز-وزنیاک-گیتس-اندرسون-زوکربرگ-دل-ایلان و...
عقیده درس خوندن و پیدا کردن شغلی مطمئن زاده عصر صنعت هست.دیگه توی اون عصر نیستیم!!!!
 عصر اطلاعات به این معناست که همه ما نیاز داریم خودساخته تر شیم،رشد کنیم و مسئولیت زندگی شخصیمون رو به عهده بگیریم و شروع به یادگیری چیز های جدید کنیم.


رسیدن به آزادی و آزادی مالی نه تحصیلات بالایی نیاز داره و نه اینکه پر خطره.
در عوض قیمت آزادی با رویاها،خواسته ها و توانایی غلبه بر نا امیدی هایی اندازه گیری میشه که در طول مسیر پیش میاد.

 



سوال سوم که درباره ادامه دادن توی اموزش سنتی بود رو توی پست بعد جوابشو مینویسم^^

قسمت بعدی:
-پست بالا😆😇

Notes ۰
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۳۰ ب.ظ
  • ۱۷۰ : views
  • ۱۸ : Comments
  • : Categories

چرا درس میخونیم؟آیا لزوما دانشگاه رفتن مسیر زندگی همست؟😶

درود^^حالتون چطوره؟!امیدوارم عالی باشین**
عنوان فکرتونو سمت چی برد؟
اینکه میخوام حتما از نوع درس دادن شکایت کنم یا که بگم درس خوندن یه کار بیخوده و کسی باهاش به جایی نمیرسه..یا بزنم تو سر سیستم اموزشیمون و این حرف ها.
باید بگم خطای پیش داوریتون با شکست مواجه شد و دقیقا از یه موضوع دیگه میخوام حرف بزنم.میخوام یه حقیقتِ پنهان و عمیق رو آشکار نمایم.شاید پست هایی باز هم درادامه هم بنویسم و بستگی داره بخواید بیشتر بدونید یا نه^^(
اما اخرش که مینویسم😐😂)
 


مسیر زندگی(مون) چیه؟
<<وقتی بزرگ شدی میخوای چیکاره بشی؟>>
فکر کنم حداقل هممون یه بار مجبور شدیم به این سوالِ فوقِ مسخره جواب بدیم.نه؟
خیلی ها با این اگاهی بزرگ میشن که میدونن تنها میخوان یه دکتر،وکیل،مهندس،موسیقیدان،بازیکن فوتبال یا هنرپیشه و... بشن.
اما شاید به این فکر کنین:
این ها حرفه هستن،نه لزوما مسیر زندگی!
اینکه چطوری پیداش کنیم...؟متاسفم!راه دقیقی نیست!
اما یه کار مهم رو میتونیم انجام بدیم:


با احساسات و علایق و قلب و استقامتمون صادق باشیم.و درک کنیم حرفه با مسیر و رسالت فرق داره

(صداقت با خودمون واقعا سخت تر از صداقت با دیگرانِ!)

(اینا فقط یه سری توضیح مختصر بودن و فقط برای این بود که به بحث اصلی منتقل شیـم.)



ربط اموزش سنتی به مسیر زندگی چیه؟
اموزش سنتی با هدف برانگیختن احساس ترس از جمله ترس از شکست،ترس از اشتباه کردن،ترس از به دست نیاوردن کار،ترس از عدم قبولی در اینترنس اگزم (برای خودمون کنکور) و... شروع به برنامه ریزیِ ما میکنه.

(ترس هات بودن،نه؟اگر هم فکر میکنی نبودن،ازت میخوام حداقل بیشتر فکر کنی!!!)

ادم ها وارد این سیستم میشن (در هر جای جهان) و از لحاظ ذهنی در رده های بسیار بالا تحصیل میکنن اما اگه از لحاظ احساسی تحصیل نکرده باشن،ترس،اغلب جسمشون رو از انجام کارهایی که باید انجام بدن متوقف میکنه.به همین دلیل اکثر دانش اموزان رده الف (درس خون های بالای ۱۸) توی فلج تحلیلی گیر می افتن.
این فلج تحلیلی به خاطر تنبیه سیستم اموزشی برای اشتباه کردن به وجود می آد.
اگه دقت کنین میفهمین


دانش اموزان رده الف،به گروه الف تعلق دارن چون کم ترین میزان اشتباه رو انجام میدن.
 


مشکلِ همچین روان پریشیِ احساسی اینه که توی دنیای واقعی،

ادمایی که بزرگترین گام هارو برمیدارن و باعث میشن دنیا جای بهتری بشه،افرادی هستن که بیـــــــــشترین اشتباهاتو انجام میدن!
 


اشتباه کردن کار انسان هاست اما دروغ گفتن جرمه.ادیسون میگه:

من ۱۰۱۴بار دچار اشتباه نشدم.من با موفقیت ۱۰۱۴بار دریافتم که چه چیزی کار نمیکند.


به خاطر همین باید در شکست خوردن،به اندازه کافی شکست بخوریم!
 

اما تاحالا کسی بهتون گفته بود سیستم اموزشی کارش اینه که از شکست خوردن بترسیم؟شک دارم گفته باشن و حتی بهش فکر کرده باشین..همونجور که من هیچوقت بهش فکر نکرده بودم!


من همیشه عادت داشتم بهترین و بیشترین کاری که انجام میدم درس خوندن باشه.به شدت درگیر فلج تحلیلی بودم و درک نمیکردم که
مسیر،هدفه.با ۰/۲۵ اشتباه تو امتحان خودمو مجبور به ساعت ها درس خوندن بیشتر میکردم..و باید بگم هیچ سالی معدلم کم تر از ۲۰ نمیشد حتی اگه خودمو باید میکشتم، این کارو انجام میدادم!تا اون ۲۰لعنتیو ببینم.روان پریش بودم نه؟شاید هنوزم هستم،اما کمتر!


 

 


مسیر، هدف است.


سه تا کلمه،اما عمیق!
پیدا کردن مسیرِ زندگی،هدف زندگی میتونه باشه.نمیشه گفت مسیر دقیقا چیه،اما صد در صد میتونم بگم،مسیر،حرفه ما و درامدمون و عنوانمون و موفقیت ها و شکست هامون نیست!!!واقعااا نیست!
در مسیرِ جواب دادن به این سوال، که برای انجام چه کاری خلق شدیم و چه چیزی باید به جهان هدیه بدیم،هدف هارو پیدا میکنیم..در مسیرِ جواب دادن!

 

چراا؟؟چون که هر کدوم حتی درصورت ۹۹/۹۹درصد مثل هم بودن،۰/۰۱ درصد تفاوت داریم.و تفاوتِ ما،مسیرِ جدیدِ ساخته شده توسط خودمون رو میسازه.
 

  • اگر مثل من حس میکنی هیچ کدوم از این رشته ها چیزی نیستن که دلت میخواد،راضیت نمیکنن،کافی نیستن،یا مدرسه و درس خوندن به نظرت یه جاش مشکل داره،منتظر حرف های بعدیم باش😍
  • اگر هستی و راضی هستی اما یه خلا رو باز احساس میکنی،یه جمله هایی هست که میخوام بگم.💜💙
  • اما اگه فکر میکنی مسیرت حتما با اموزش سنتی محقق میشه،ممکنه واقعا همینطور باشه دوستِ من،برات پیشنهادای جذابی دارم تا بهترین استفاده رو از اموزش سنتی ببری😇


تو پست بعدی میخوام بگم:

  1. واقعیت احساساتِ ما پشتِ درس خوندن چیه(همه فانتزی هام درباره تحصیل و درس اوار شد رو سرم بعد فهمیدنش:/)
  2. چرا خانوادمون اینقدر اصرار دارن ما درس بخونیییم؟؟؟(عصبانیتش فوران کرد😂)
  3. هنوز معتقدی با اموزش سنتی به هدفت میرسی؟مشکلی نیست این راه حل داره!


حالا نظرت درباره این سوالا چیه:
1-چه قدر رضایت داری از وضعیت درس خوندن؟ (کمی و کیفی)
2-تاحالا دانش آموز تنبل خطابت کردن؟یا همونی هستی که معلما عاشقشن؟

3-درجواب اینکه میخوای چیکاره شی،چی گفتی؟حتی اگه فانتزیه!

4-ناخوناتو کوتاه کردییی؟؟؟🤣🤣

+نظر شخصی دارید حتما بگید**
 

Notes ۱۸
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۲:۱۲ ق.ظ
  • ۱۹۹ : views
  • ۲۹ : Comments
  • : Categories

الان...!!!!

میخوام امروز(امشب)تا پــاسی از بـآمداد بیدار بمونم...

الان چند تا فایل امارواحتمال رو میبینم

و باز به بیدار بودن ادامه میـدم!!!

Notes ۲۹
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۵:۰۰ ب.ظ
  • ۱۶۲ : views
  • ۹ : Comments
  • : Categories

پـسرایِ ایـرانـی با قلبـشون بازی میکنن💙

ژاوی،هافبکِ سابق بارسلونا و سرمربی کنونی السد قطر میگه..

بردن تیم های ایرانی سخته،چون بازیکناشون با قلبشــون بازی میکنن.

 

مـن....به شماها،به فوتبال نابتون،به غیرتتـون،به عشقتون نسبت به این پیرهن آبــی ایــماااان دارم.

بجنگیـد پسـرای من!میدونم از هر نظر حریف ما خیلی قدر تره ولی تخصص ما،آسیـاست.

ما توی گروهِ مــرگ در خطـر نیستیم

خــوده خطریــــم!!!

به قول عباس قانع(گزارشگر فوتبال):

      استـقلاااال ترو خدا خودت بــاااش     

       جهــان به دنبال ستایـش اصالـته       

چیزی که تـو داری و خیلیـا تو حسـرتشن 

Notes ۹
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۰، ۰۶:۰۷ ب.ظ
  • ۱۵۱ : views
  • ۷ : Comments
  • : Categories

تا حالا شده"بدانـی،بدون انکه بدانی چگونه میدانی" ؟

     

موقعیت،سرنخی فراهم کرده،این سرنخ باعث شده است به اطلاعاتی که در حافظه ذخیره شده دست یابد و این اطلاعات پاسخ را ارائه میدهند.شهود،چیزی بیشتر یا کمتر از شناخت نیست.

هربرت سیمون

 این جمله قاطع،جادوی شهود رو تو تجارب روزمره حافظه کم تر میکنه.ما همیشه از داستان اتش نشانی که ناگهان تصمیم میگیره و از خانه ای فرار میکنه که چند لحظه بعد منفجر میشه،مبهوت میشیم.

زیرا اتش نشان خطر رو به صورت شهودی تشخیص داده،((بدون آنکه بداند چگونه می داند.))

به همین شکل هم نمیدونیم که چطوری وقتی وارد اتاقی میشیم تشخیص میدیم فردی که اونجا ایستاده دوست صمیمیمونه.

درس اخلاقی گفته سیمون اینه که راز دانستن بدون انکه بدانیم،ویزگی خاص شهود نیست؛

بلکه یکی از هنجار های زندگیِ ذهنیست.

Notes ۷
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۰۵ ق.ظ
  • ۲۳۸ : views
  • ۲۰ : Comments
  • : Categories

اینجانب تا ۲:۴۵ شب زنده داری خواهم کرد

(اسپرسو اش را مینوشد تا برای سه ساعت اینده بسیار پر انرژی باشد )

خلاصه حتما فهمیدین تا اینجا که من دیوونه فوتبالم..

۱۲:۴۵ تا ۲:۴۵ هم فوتبال داره و بازی استقلال با الشرطه عراقه توی چمپیونز لیگ.

 من بیداااار...و در این مکان حاضر میباشم...

 

Notes ۲۰
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۰، ۰۷:۳۰ ب.ظ
  • ۱۸۳ : views
  • ۸ : Comments
  • : Categories

یه حسِ زیادی خووووب✌️

اینکه الان رسما اولین جلسه رو با تمام اعضای تیم برگزار کردیم

درباره محتوا بحث کردیم،نظراتشونو همه گفتن،اصلاح کردیم،گسترش دادیم

و حس کردیم توی سیل موضوعات داریم گم میشیم اما دوباره به خط اصلی برگشتیم...

همـــــــهههه شوق و ذوق اولین جلسه کاری رو توی قلبم نگه میدارم

چون الان،رســما...

یـه مدیــر کسـب و کــارم.

و یه شریک فوق العاده و یه تیم فوق العاده دارم.این اولین گامم برای تبدیل شدن از یه مدیــر به یه رهبــر واقعـیه و خب،من تمــام تلاشمو میکنـم که

شکست بخورم

و

یاد بگیرم!

29فروردین ماه 1400

Notes ۸
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - شنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۰، ۰۸:۴۰ ب.ظ
  • ۱۲۳ : views
  • ۰ : Comments
  • : Categories

اندر احوالات**

سلااااام**
هَوِریو؟(این سوال داستان دارد😂)
با ارزوی سلامتی و مقبولیت طاعات و عبادات^^
یه چند روزی بود بمب انگیزه احتیاج داشتم!تایمی میرسه که ممکنه بی انگیزه وخسته باشیم اما خب،همیشه خودمون توانایی اینو داریم که امواج انگیزه رو به کار بگیریم و دوباره شارژ شیم.خیلی تنبل و خسته شده بودم!و واقعا حالم داشت از این موضوع به هم میخورد!!!!://////

این رو هم درک نمیکنم چرا اینقدر بعضیا یه سری چیز هارو نشدنی میدونن!!!(از این شانسا نداریم ما..این چیزارو تو خواب قراره ببینیم...!)یعنی چی واقعا؟نه واقعا یعنی چیییی؟؟!
دلم میخواد بگم هدفت چیه از حرفات؟از منفی گری هات؟
خانم عزیزی(معلمم) همیشه میگفت:اینکه فلان چیز نمیشه،صرفا از نظرِ تو، آیه قرآنه؟توی کدوم کتاب مقدس اومده؟!لطفا با خودت صادق باش!

خلاصه که نکنیم این کار هارو!ممکنه حتی با این حرف ها تمامِ رویاها و اهداف یه نفر رو بسوزونیم...ولی متوجه نباشیم!
البته که،هر کسی وظیفه خودش به گردن خودشه و باید از همه چیز اگاه باشه اما ممکنه ضربه ای به بارو های یه نفر بزنیم که سال ها طول بکشه تا اون طرف درستش کنه.
نهایتا میتونیم نظری ندیم!نمیگم تو پله اول مثبت نگری کنیم.فقط میتونیم به جای نق زدن و منفی بافتن،هیچی نگیم!سکوت، اولین و بهترین کاره.
تا اکتشافات بعدی بدرود^^

Notes ۰
این مطلب قابلیت کامنت گذاری ندارد
Barana
Barana
  • پست شده در - دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۴۰۰، ۰۸:۴۰ ب.ظ
  • ۶۹ : views
  • ۰ : Comments
  • : Categories

پسرایِ آبیِ مَن👑⭐⭐💙

"یک تیم در عربستان،میلیون ها دل در ایران"

چه عنوانی زد روزنامه استقلال جوان!😍

دقیقا از روزی که کاروان تیم(دیروز )رفت عربستان من حس بدی دارم!بد نیست،عجیبه!و نا ملموسه برام!چرا؟!ای دونت نو!

شاید به خاطر اینه که میتونم چند درصدی عربستان رو خاک پدری بدونم!کلا احساساتم نسبت به این کشور یکم خاص تره

احتمالا این احوالات عجیب و غریب به خاطر همین موضوعه.

البته کلا سلیم(دوستم)هم حالش بهتر از من نبود!اونم میگفت اشکام دیگه غیرقابل کنترل شدن...

 

اصلن من این عکسو دیدم دیگه کنترل خودمو از دست دادم😭من پسرامو میخوام!(یکی نیست بگه توی عربستان که نمیکشن اونارو .. )آخ قللببم!!!!اصلا طاقت این چیزارو نداررررم:|یه وقت اذیت نشننننن!!!!

بازی های ما(قبلا هم گفتم )توی جده عربستان برگزار میشه.

هوا گرمه و میدونم بچه ها عادت ندارن(هییق!. )

امیدوارم حال همشون خوب باشه و مصدوم نشن و خوب تمرین کنن.

مواظب خودتون باشین پسرای ابی من💙

دلم از الان براتون تنگ شده...ولی حس اینکه الان توی یه کشورِ خیلی آشنایید(برام..! ) آرومم میکنه.

شما متخصص بردن تیم های عربستانید.قدرتمند پیش برید^^

Notes ۰
این مطلب قابلیت کامنت گذاری ندارد
Barana
Barana
  • پست شده در - يكشنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۰، ۰۷:۴۵ ب.ظ
  • ۱۱۲ : views
  • ۰ : Comments
  • : Categories

ترانه ی وجود؛چیزی که آفرینـش به آن پاسخ میدهد💜🌙

 

جهان هستی همواره در حال پاسخ به ترانه وجود ماست...

 


وقتی به چند سال قبل تر نگاه میکنم،رفتارها،رخداد ها،عقاید و همه چیزِ گذشتم به نظرم جالب میاد.
خیلی از چیز هایی که مالِ شخصِ من بودن،اما دوستشون نداشتم.


از دوران مهدکودک یادمه که هیچوقت از موهام راضی نبودم و همیشه مشکل داشتم باهاشون.البته دوست های زیادی هم نداشتم.توی دوران دبستان هیچوقت از میزانِ اعتماد به نفسم راضی نبودم.درست نمیتونستم حرف بزنم و اصلا حرف نمیزدم مگر اینکه معلمم روبه روم باشه.با کسی به جز دوست های مدرسه گرم نمیگرفتم.توی کلاس های دیگه نمیتونستم جلوی بقیه حرف بزنم.کف دست هام عرق میکردن و مدام نفس های بریده میکشیدم.توی راهنمایی مشکلات جدیدی با صدام پیدا کردم.همیشه از اینکه حق خودم رو بگیرم میترسیدم.خودمونیم!ترسِ خیلی چیزها ذهنمو فلج میکرد.حتی این اجازه رو میدادم که صمیمی ترین دوستم روبه روی خودم و جلوی همه هر چیزی که دل تنگش میخواد درباره من بگه.ناراحت میشدم اما کو حق اعتراض؟!با لبخند همه چیز رو رد میکردم. (تجربشو داری؟!)


نمیگم یه بیگ بنگ اتفاق افتاد.اما شاید اتفاق افتاد!اما دقیق نمیشه گفت کِی و کجا و چجوری.سیر اتفاقات دوران راهنمایی رو که مرور میکنم،شاید که نه،حتما دلم میخواد به خودم آفرین بگم.
اینکه بگم از شرایطم خسته شده بودم و دیگه بریییییده بودم و میخواستم همه چیز تموم شه و ستاره من همیشگی خاموش بشه،نــه بابا!خب واقعا اینجوری نبود.کم کم تغییرات اتفاق افتاد.درواقع،کم کم تغییرات رو،
رغم زدم.

*از یه کنفرانس هفت دقیقه ای برای یه مسابقه شروع کردم.چند روز،ساعت ها تا اخر شب تمرین میکردم.
*توی کلاس های غیر درسی،شروع به مطالعه بیشتر کردم،به عقب برگشتم و دوباره اطلاعاتم رو مرور کردم.سعی کردم حتی یه جمله،ولی بیشتر حرف بزنم.کلمات رو هزاران بار مینوشتم و پاک میکردم. سر بعضی از کلاس ها اشتباه کردم،خیلی!،شاید بچگانه،ولی سعی کردم درستش کنم و سعی کردم ازشون خجالت نکشم(از اشتباهاتم).اما واقعا سخت بود. (شده توی سرمای زمستون،حس گرمایِ وسط تیر رو بکنید؟)
*توی جمع خانوادگی درباره موضوعی که میدونستم تلاش کردم یه جمله بگم.حتی اگر اون فقط ساعتِ کلاسِ زبان باشه.یا اینکه،کدوم اموزشگاه بهتره؟(هـه!)
*موهای تا خط کمر رو تا بالای شونه هام کوتاه کردم.شاید مجبور بودم ۴۰دقیقه بعد حمام جلوی اینه سشوار بکشم بهشون،ولی،بیشتر دوستشون داشتم و مدلی رو پیدا کردم که باهاش بیشتر حال میکردم.
*سعی کردم با همه بچه های کلاس بیشتر گرم بگیرم و صداقت و راست بودن باهاشون رو مدیر خودم قرار بدم.گرم تر برخورد کردم و سعی کردم دانسته هامو هر چند کم، اما درســت!،باهاشون به اشتراک بذارم.
*خیلی کار های دیگه هم کردم...

اما اینا همشون کلی تغییر کوچک بودن که کنار هم رغم خوردن.
نهم که بودم،یعنی دوسال بعد از همه این تغییرها تا به کنون،که ۱۷ سالمه و یازدهمم،در طی همه این تغییر ها،هر چند جزئی:

=میدونم اعتماد به نفس داشتن مهارتیه که باید تمرین کرد و به دست اوردش.من هم اینکار رو کردم،به دستش اوردم!چون اعتمادی که خودت به خودت میدی از بین رفتنی نیست.

=هفت دقیقه؟!ده دقیقه؟!بیست دقیقه چطوره؟!
تا قبل اومدن کرونا،فی البداهه مجری میشدم تا سر زنگ صبحگاه حوصله بچه ها سر نره.

=کنفرانس دادنم خیلی پیشرفت کرده.مقام استانی هم اوردم دو سال پیش.و الان توی مرحله اول کشوری در حال تمرین هستم.دارم سعی میکنم مهارت مذاکره رو بیشتر یاد بگیرم.

=اولین کسی که همکلاسی هام و کل مدرسه به ذهنشون میرسید برایِ،حرف زدن، کمک (چه درسی و چه غیر درسی)،پاتوق،چیزی جدید برای یادگرفتن،حل مشکلشون با بقیه، و... بَنی(دوستان اینجوری صدا میزنن) بود.

=با همه ی مدرسه روابط اوکی ای داشتم.سونبه همه سال پایینی ها که میتونستن هر وقت کاریش دارن،بپرن توی نهم ۱.

=از یه جمله حرف زدن،به لکچر بیست دقیقه ای رسیدم.کورس های اسپیکینگ شرکت کردم و حتی مچ شدن با دوستم (توی چهار پنج دقیقه) رو برای گفتن یه اخبار توی کلاس تمرین کردم.

=اونقدری به صدام اعتماد دارم که توی یه جمع،نظرمو بگم،توضیح بدم،تصحیح کنم و برای هوادارای رقیــب کری بخونم.

 

یه روز....
خانم عزیزی گفت:

 

 قبلا از کلاس بیرونت میکردم،اما الان همت و تلاشت رو تحسین میکنم. 
 


هنوز و تا آخر عمرم..چیز های زیادی هست که میخوام بهترشون کنم.
نقاط زیادی رو توی خودم دارم که باید بهبودشون بدم.
و این بهترین چیزی هست که انگیزه میده بهم برایِ قدم زدن....تا که توی باد،توی طوفان،به راهم ادامه بدم.

 


جهان همواره در حال پاسخ به ترانه وجودِ ماست...


پس شروع کنیم به احساس خوشحالی،شکرگزاری،سلامتی،زیبایی،دوست داشتنِ ژنومِ مون،پذیرش،دوستی،صلح...
و عــشــق!


ترانه وجودِ تک تکتـون کـــوک^^

{شوتینگ تو فیکسد}

Notes ۰
این مطلب قابلیت کامنت گذاری ندارد
Barana
Barana
  • پست شده در - شنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۴۲ ب.ظ
  • ۸۸ : views
  • ۰ : Comments
  • : Categories

ایییینه!!!گل سوم فولاد به العین امارات😍⚽💙

یس یس یس یس!!!!

لیور پول ببره!😋

فولاد سه هیییییچ از العین امارات جلو باشه😍

اییییییییییییییینه!!!!دمتون گرم پسرای خوزستان💖💪

مرسی آقای سرمربی؛جواد خانِ نکونام💙

من طرفدار فولاد نیستم..اما خوشحالم که صعود کردین و خوشحالم که این افتخار با یه برد پر گل تو کارنامه مستر نکونامِ عزیز ثبت شد!با اختلاف از بهترین مربی های جوونِ فوتبال ایرانی💪😌

قدرتمند پیش برید پسرا😇

 

پ.ن:فولاد و استقلال دو تیمِ ایرانی هستن که قراره بعد ۶ سال توی خاکِ عربستان بازی کنن.

توی تموم این سال ها به خاطر مشکلات سیاسی با عربستان بازی های تیم های ایرانی و عربستانی مخصوصا استقلال که ههر سال با یه تیم عربستانی هم گروه میشه توی زمین بی طرف بود.امسال با دستور مستقیم ای اف سی بازی های گروه استقلال توی عربستان،جده برگزار میشه.

توی ورزشگاه ملک عبدالله.یکی از قشنگ ترین و مدرن ترین ورزشگاه های دنیا.جایی که سوپرکوپاعه اسپانیا(با قهرمانی رئال ) و  سوپرکوپاعه ایتالیا(با قهرمانی جی یووه ) توش برگزار شد.

به امید درخشش تیمم،پسرایِ تیمم و سرمربیمون و کادر فوق العادش💖💙

پ.ن:در هر صورت هر تیمی داره میره سمت خونه ی خدایی که میپرسته😏

 

Notes ۰
این مطلب قابلیت کامنت گذاری ندارد
Barana
Barana

💙یادداشت های اموزش هدف گذاری-پــایــان-💙

و به سلامِ آغاز رسیدیم.(چون پایان این پست ها آغاز راهته...!)
این اخرین قسمت از یادداشت های  هدف گذاری هست.
امیدوارم که تا اینجا حتی از یکی از تکنیک ها استفاده کرده باشید و توی همین مدت کم کلی باهاش حال کرده باشید.
اگر فقط خوندی همه قسمت هارو..
لطفا نگو اخر هفته و نگو هفته بعد.اگر الان داری میخونی این پست رو برو یه دفتر بردار اسمشو *سررسیدِ موفقیت* بزار و از اول همه چیز هایی که توی این یادداشت ها به نظرت مهمه بنویس،به تک تک سوال ها عمیقا فکر کن و جواب بده.
و من توی قسمت اول متعهد شدم که اگر به تک تک چیز های گفته شده عمل کنی،امکان نداره پلن یکسالت با شکست مواجه شه و امکان نداره به چیز هایی که میخوای نرسی.


اگر درست موانعت رو بشناسی،اگر درست انگیزه هاتو تشخیص بدی، اگر درست روش جلوگیری از حادثه هارو درک کنی،اگر سیاه چاله های هدفت رو از بین ببری..میدونم که میتونی!


هر زمانی که این پست ها و این یادداشت هارو خوندی،اگر سوالی داری بپرس،من جواب میدم.اگر برای هدفت به چالشی برخوردی،تا جایی که بتونم کنارت هستم و کمکت میکنم.


و بدون این یادداشت ها اونقدر مطالب مفیدی درشون بود که هیچوقت با دوباره خودنش حتی خودم احساس تکراری بودنشون رو نمیکنم وهر بار چیز جدید تری برام یاداوری میشه.

خوشحال میشم تصمیماتی که بعد از پایان دوره گرفتی رو بگی.یا تجربیاتی که برات حاصل شدن و قراره بیشتر در اینده هم بشن رو بیای و با همه به اشتراک بزاری.


خب دوستِ من حرفِ اولم رو دوباره تکرار میکنم
 


  نوبتی هم باشه نوبت هدف های توئه! 

 

 


موضوع:تکنیک ساعت شنی
       مدیریت زمان (الویت-فوریت-شرایط خاص)

 




تکنیک ساعت شنی:
این تکنیک کوتاهه اما جلوی خطاهای نظام مند زیادی رو میتونه بگیره:

وقتی میخوای تصمیم گیری بکنی (مخصوصا اگر هدف مهمی برای سال باشه و یا هر چیزی):

->یک ساعت رو کامل اختصاص بده
-->۴۵دقیقه اول،فقط بهش فکر کن(خوب فکر کن!!)
--->در ۱۵ دقیقه اخر تصمیم بگیر



سوال!چرا ۴۵ دقیقه؟!
۳تا ۱۵دقیقه داریم:
۱۵دقیقه اول هیجانات بالاست
۱۵دقیقه دوم از ابعاد مختلف باید بهش فکر کنی
۱۵دقیقه سوم تصمیمات نهایی رو میگیری و یا از تکنیک های حل مسئله میتونی استفاده کنی

و در نتیجه در ۱۵ دقیقه اخر که تایمِ تصمیم گیری هست،اون رو به هدف تبدیل کن و تصمیم نهایی رو بگیر.

[تکنیک ساعت شنی خودش بخشی از هوش تایمینگ هست.]


مدیریت زمان:
-همیشه یه سری فرصت هست که در گذشته سوخته و نمیشه کاریش کرد.
-یه سری فرصت رو شاید و احتمالا الان داریم میسوزونیم.
-و یه سری فرصت هست که باید برنامه ریزی کنیم تا در اینده ازشون استفاده کنیم.

سوال!
چطوری از هوش زمان (تایمینگ) بیشتر و بهتر استفاده کنیم؟!

۱-ارزش زمانت رو بهتر بشناس:
ارزش معنوی زمانِ تک تک ادم های روی زمین قطعا غیر قابل محاسبه  است.
اما میتونیم مادی هم خساب کنیم.
برای این کار:
مجموع تمامِ درآمدت رو جمع کن
÷تعداد ۳۶۵ روز کن
÷۲۴ساعت کن

هر عددی شد مهم نیست.
حساب کن چه قدر زمان در طول روز تلف میکنی.
عددشو درآر.
حالا فکر کن،یه نفر با  n تومن میتونه زمانتو راحت ازت بگیره و تو حتی توانایی مخالف نداری!
خیلی افتضاحههه!نه؟
الان دیگه ارزش زمانت رو داری.پس میتونی عمیق تر بهش فکر کنی و درکش کنی و درنهایت به خودت آگاه تر شی.
پَـــــــــــــــس:
💙روی زمانت سرمایه گذاری کن(با انرژیت،با یاد گرفتن و تلاش کردن و...)
💜برای با ارزش تر کردنش تلاش کن

 


۲-فرصت هارو شکار کن:
باید روی تفکر مثبت و تفکر صحیحِ مثبتت کار کنی.
قانون پایستگی فرصت ها:


  فرصت ها همیشه بوده اند،هستند و خواهند بود.از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشوند و اگر به دنبالشان باشی،آن هارا حتی در تاریک ترین نقاط کشف میکنی. 
 


۳-مدیریت انرژی:
الان توی هر سنی که هستی مطمئنا بیشترین انرژی رو برای رسیدن به هدف هات داری.
اجازه نده *موانع* انرژیت رو کم کنن.
برای مدیریت انرژیت همیشه برنامه ریزی کن تا حتی بهبودش بدی.
مطمئن باش وقتی تمامِ ماموریت هایِ یک روزِ پر ماموریت  رو انجام بدی،دنبال این میگردی که تا قبل خواب یه کار دیگه هم انجام بدی.(این خودش مدیریت انرژیه)

۴-مدیریت هیجان:
یه وقت هایی هست که به خاطر هیجانات تصمیم هایِ اشتباهی میگیریم که برای حل کردنش باید ساعت ها و روز ها زمان و انرژی صرف کنیم.

پس بشین،نقاطِ قابلِ بهبودت
(حتی اسمشو نمیذارم ضعف) رو لیست کن
این سوال رو روبه روی همشون بنویس:

چگونه ارتقا بدم؟!
راهکار برای بهبودش با توجه به خودت پیدا کن
و اقدام به عمل کن



موضوع آخر:الویت،فوریت، شرایط خاص

چطوری از این ۳ تا به بهترین شکل استفاده کنیم؟


الویت:مهم ترین کارِ روز که بالاترین دستاورد رو بین همه کار ها داره(مربوط به مهم ترین هدفته مثلا)

فوریت:شرایط و کاری که مهم و فوریه و نیازه که سریع انجامش بدیم وگرنه باعث اغتشاش توی تمرکزمون میشه

شرایط خاص:چگونه ماموریت یا کارم رو انجام بدم تا با کم ترین هزینه (اعم از زمان،انرژی، پول و..)بالاترین فایده هارو ببرم.

 

وقتی که ماموریت هاتو نوشتی دیگه میدونی کدوم ماموریت و کدوم کار رو برای فردا باید انجام بدی.

از اول روزمیگی:

کدوم الویتمه،کدوم فوریتمه،کدومو انجام بدم سود بیشتری میبرم؟

راحت میتونی با توجه به ساعت های اوج بدنت برنامه ریزی کنی و بهترین بهینه سازی رو انجام بدی تا که اخر روز حسرت تایم های از دست رفته برای انجام ماموریت هاتو نداشته باشی.

 

 

 

دوستت دارم!

ممنون که تا اینجـا همراه بودی!

بهت تبریک میگـم!

و ســآزِ دلـت کــوک

Notes ۱
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Barana
Barana
  • پست شده در - پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۰۷ ق.ظ
  • ۱۲۹ : views
  • ۰ : Comments
  • : Categories

تارگت هایی که برای دوماه اینده باید بزنمشون💜😍☕

سلآآآآآم چطوووورین؟!

من که عالی!

بعد از صبحانه و تایم دویدن در حال انجام کار های الویت دارم بودم

اونا رو هم انجام دادم.

قرار بود درباره تارگتینگ های دوماهه صحبت کنمم**خب از 15 فروردین تا 15 خرداد که دوماهه از هر چیزی که مدنظرمه،یه کارهایی رو باید انجام بدم.

 

*تا اون موقع باید 30الی40% مشخص کرده باشم دقیقا چه جور سیستمی میخوام!

*تا اون موقع تحلیل تکنیکال رو کامل باید یادگرفته باشم

*تا اون موقع باید حسابی روی مهارت های تحلیلی اقتصاد خرد و اقتصاد کلان کار کنم

*تا اون موقع 3الی4 کیلومتر رو باید با بالاتر از70% الی 60%سرعتم توی 20 دقیقه بدوم(میشه نصفِ دو صحرانوردی،چون اون 8 کیلومتر توی 30الی40 دقیقست-ناقابلا میشه 16 دورِ کامل دورِ زمین دو و میدانیِ چمنِ فوتبال.دور اون بیزی هه نه مستطیلش**)

*به سبک زندگی سلامتی هم که با یه سری موارد کوچیک وضع کردم عمل کنم.(مواردش زیادن!)

*البته اولین جلسه کسب و کارم رو هم دیروز برگزار کردیم.و خب من تا دوماه اینده باید با دوستم و البته شریکم حسابی روی استراتژی های محتوا و فرایند کاریمون فوکس کنیم و بهبود بدیم.

 

اما خب..چند دقیقه پیش که داشتم یه سری تحقیقات انجام میدادم روی سیستم سازی به چیز های شایانی رسیدم!!

خب اینا چیز هایی بود که شخصا تعمیم دادم.

علتش این بود که میخواستم بعد از یه ورزش سنگین سیستم دوعه مغزم فعال شده باشه و نگاه علت و معلولی به چیز هایی که یاد میگیرم نداشته باشم و اینو کاهش بدم و تا حدودی هم موفق بودم!!!

 

خب!موفق باشید

وساز دلتوووون کوک^^

شما چیکار میکنید این روزا؟

(گو تو فیکسد پست)

Notes ۰
این مطلب قابلیت کامنت گذاری ندارد
Barana
Barana
  • پست شده در - پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۱۷ ق.ظ
  • ۱۶۳ : views
  • ۶ : Comments
  • : Categories

To:R&A&Z

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Notes ۶
Write Your Comment
بدون وارد کردن رمز عبور، ارسال نظر تنها به صورت خصوصی امکان پذیر است.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
Barana
Barana

💙یادداشت های اموزش هدف گذاری-قسمت7-💙(مهم ترین قسمت)

به مهم ترین بخشِ این یادداشت ها رسیدیم.
خوشحالم که تا اینجا همراه بودی.
این سبکِ هدف گذاری رو که میخوام توضیح بدم،ابداعی از استاد ماهان تیموری و تیم قدرتمندش هست.
با جدید ترین و بروز ترین تحقیقاتی که در دانشگاه های جهان بوده به دست اومده،راحته و فوق العاده قابل انعطافه. توی هاروارد بیزینس هم پیدا نمیشه!
تحت عنوان:[ماموریت بی نهایت]

تا اینجا برای هدف کلللی حرف زدیم. و سبک شخصیت رو برای هدف گذاری در آوردیم.
در سیستم جی پی اس، مهمه که نتیجه با کیفیت به دست بیاری.
مثلا خود برایان تریسی میگه:شیوه اسمارت برای هدف گذاری الان دیگه غیر قابل استفادست!
به خاطر همین نیازمند چیز جدیدی هستیم که در عین نتیجه گرایی انعطاف پذیر باشه.

 


 


موضوع:شیوه ی هدف گذاریِ ماموریت بی نهایت

 


مهمه که درک کنی برنامه ریزی دقیقا چیه.
چون برنامه ریزی دقیقا دوبرابر مهم تر از خود هدف گذاری هست.
مفهوم برنامه ریزی:۱-چه زمانی؟
                           ۲-چه کاری؟
                         ۳-چه نتیجه ای؟

(در چه زمانی چه کاری رو انجام بدی که به چه نتیجه ای برسی.)

۴ویژگی مهم ماموریت بینهایت:
۱-انعطاف پذیره [اگر ۵تا ماموریت امروز داری،۳تارو نتونستی انجام بدی،ولی ۲تای دیگرو ک میتونی!تو هر روز نهایت انرژیتو میزاری تا دستاورد خلق کنی.]
۲-شرایطتت مهم نیست [چون بر اساس خودت برنامه ریزی میکنی]
۳-تبدیل هدف به ماموریت های کوچک و مداوم انجام دادنشون
۴-نتیجه گرای با کیفیتیه

 


گام اول:برنامه ریزی و زمان بندی
مثال:
هدف:میخوای اموزش یه دوره ای رو ببینی
بازه زمانی:یکساله یا شش ماهه (بستگی ب خودت داره)

گام دوم:شفاف کردن ماموریت های کمک کننده برای رسیدن به هدف

ماموریت۱:در ماه اول کسب اطلاعات درباره دوره ها و استاد ها
ماموریت۲:در ماه بعدی انتخاب چند دوره و دسترسی به چند شاگرد و گرفتن تجربه هاشون
و یا گذاشتن چند قرار با کسانی که این دوره هارو گذروندن
ماموریت۳:دو ماه وقت برای اموزش و یادگیری و انتخاب دوره و خریداری کردنش یا شرکت در اون
ماموریت ۴:دو ماه (یا بیشتر)وقت برای عملی کردن انوزه های دوره و عادت کردن آموزه ها

به همین راحتی!اینا شد ماموریت هاش!

گام سوم: توجه به چهار باکس

۱-هدف بزرگ
۲-انگیزه
۳-موانع
۴-سیاه چاله ها



هدف بزرگ (تارگتینگ):ماموریت چیه؟!
ماموریت ها اعضای خرد شده یک هدف هستن که مشخص میکنن در یک هفته  چه قدر رشد میکنی اگر به اون ها عمل کنی.
با این کار پیشرفتتو اندازه میگیری و همین اندازه گیری انگیزه تو میشه.
متوجه میشی چه قدر رشد کردی و دلت نمی آد ولش کنی.
ماموریت ها سرباز های تو هستن برای رسیدن به هدفت که توسط تو عمل میشن.


انگیزه:      *مالی
               *معنوی
               *مالی معنوی

خب حاضری ۴ یا ۵ سال یا بیشتر پشت خودت بمونی تا ماموریت هاتو انجام بدی؟
چرا موظف میشی..۳..۵..یا ۱۰تا ماموریت رو در طول روز  انجام بدی؟ارزششو داره؟
جواب بله است.استاد اینجا گفت:


جوابِ همه اونایی که چیزیو میخواستند چه با انگیزه مالی،معنوی یا مالی معنوی و تک تک ماموریت هاشونو که چیده بودن انجام دادن و بهش رسیدن،هم،بله است!ارزششو داره که تلاش کنی.
 


شاید حتی یه وقتایی جون نداری برای خودت تلاش کنی، اما انگیزشو داری که به خاطر خانوادت یا خانواده ایندت و هر کسی که برات عزیزه این کاررو انجام بدی.
پس برای هر هدفی باکس انگیزه رو پر کن.


موانع:    *اشخاص
            *زمان
            *مکان
            *حادثه ها

اشخاص:۱-انرژی منفی ها:غرغروها...همش غر غر غر!
           ۲-سنگ انداز ها: بیمعرفت ها  و ادم های نالایق زندگیمون که شاید از دوستان و نزدیکان هستن.
           ۳-سرزنشگر ها:دوستای نزدیک،خانواده و...
راهکار:
اول ببین چه قدر تاثیر گذارن تو زندگیت.یا تاثیر گذار بودن.
اگر تاثیر گذار نیست چرا داری ادامه میدی دوستِ من؟
این آدم توی بیزینست تاثیر گذاره؟توی روابط مهمت تاثیر گذاره؟دقیقا تاثیرش چیه؟
-اگر خانواده ان که احترام بذار و واکنش مناسبی نشون بده.اونا چون دوستت دارن این حرفو میزنن و چون فکر میکنن اگر نرسی ممکنه افسرده شی یا در اخر اونان که مسئولیتش رو باید به عهده بگیرن.در نهایت سعی کن روابطتتو کم تر کنی.
-با سنگ انداز ها کاملا تموووم کن!این حماقته که با یه ادم اشتباهی ادامه بدی.shift+Del تا هیچوقت هم وسوسه برگشت ب سرت نزنه.
-اونی که سرزنشگره،حرف رو بررسی کن.ببین درست میگه؟اگر نه کات!ولی اگه درست بود بررسی کن.
-اگر حرف منفی میزنه یا شماتت میکنه،بپرس راه حلی هم داره؟!راهکاری برای بهتر شدن داره؟تجربه ای داره؟شاید بتونه کمک کنه!
اگر نداشت.تمام!
۱ نفر رو داشته باش.ولی اون همراهِ موفقیتت باشه.اون به اندازه همه ی ادم های به دردنخور دورت،به درد میخوره و اتفاقا توهم به درد اون میخوری.چی بهتر از تاثیر گذاری متقابل توی یه رابطه؟

 

زمان:ساعت های بیولوژیکت رو بشناس و ندیریت زمان کن.تایم هایی که در اوج هوش تحلیلی هستی رو پیدا کن و مهم ترین کارهاتو اون موقع انجام بده.
(در قسمت اخر(بعدی) درباره چند تکنیک زمان بیشتر حرف میزنم)


مکان:در هر مکانی میشه به هدف رسید اما اگر چیزی که میخوای حتما نیاز به یک موقعیت جغرافیایی خاص داره حتما سعی کن حضور پیدا کنی اونجا.
پس دقت کن که هدفت با موقعیت مکانیت هم خوانی داشته باشه.


حادثه ها: انواع و اقسام داره.
اما سه راهکار کلیدی براش هست:
۱-هدف ما نباید وابسته به هیچ شرایط بیرونی باشه.
۲-هدف ما نباید هیچ وابستگی به اشخاص دیگر داشته باشه.
۳-هدف هایی که میذاری باید الویت هات باشه.چرا که الویت تحت تاثیر حوادث تغییر نمیکنه.



سیاه چاله ها:
چیز هایی که نارو درخودشون غرق میکنن.

نا امیدی:ادم نا امید حتی خودش هم ب خودش نمیتونه کمک کنه.
امید بزرگترین چیزیه که وقتی ادما از دست میدن دیگه به حایی نمیرسن.ممکنه در طول رسیدن نا امید شی ولی باید حواستو جمع کنی که غرق نشی!

از  زیر مسئولیت در رفتن:اگر هی یه ماموریت رو میذاری برای فردا، محکومی به نا امیدی و مثل بقیه زندگی کردن.

کم شدن تعهد:اسمش روشه!انتخاب کردی هدفتو و باید تلاش کنی تا بهش برسی و کارایی رو انجام بدی که بقیه نمیتونن.
حرفِ من:به نظرم تعهد از عشق میاد.نمیدونم چه قدر عاشق هدفتی اما بدون عشق تعهد سازه و اگر واقعا بدونی چیزیه که براش زاده شدی هیچوقت تعهدت از بین نمیره.
و بیشتر اونچه که فکر میکنی به دست میاری.

و.......که خودت باید تشخیص بدی.


 




خب.مهم ترین قسمت تموم شد.
هر هدفی داری مشخص کن
ماموریت بچین
به موانعت دقت کن و برطرف کن!
و انجامش بده.



چند تا نکته برای تایمینگ و برنامه ریزی روزانست که توی قسمت بعد که قسمت اخر هست میذارمشون.
امیدوارم که خودتون و تک تک کسایی که دوستشون دارین موفقیت هاتونو ببینن.

با ارزوی بهترین ها^^

Notes ۲
Write Your Comment
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی